ان رسولَ الله صلی الله علیه وآله نـَزل بأرض قرعاً . فقال لأصحابه : ائتوا بحَطب. فقالوا : یا رسولَ الله ! نحنُ بأرض قرعاً ما بها من حطب. قال : فلیأت کلّ إنسان بما قدرعلیه. فجاؤوا به حتی رمَوا بین یدیه بعضه علی بعض.
فقال رسول الله صلی الله علیه و آله : هکذا تجتمع الذنوب! ثم قال : وایّاکـُم و المحقـّرات من الذنوب
کافی 2/218 و البرهان 4/568
حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند:
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله در بیابانی فرود آمدند. و به اصحابشان فرمودند: هیزم جمع کنید. اصحاب عرض کردند: یا رسول الله:اینجا سرزمینی بی آب و علف است و هیزم یافت نمیشود! حضرت فرمودند: هرکس در حد توانش جمع آوری کند. پس هرکس مقداری جمع نمود و هیزم ها را بر روی هم انباشته کردند.
پس حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: همینگونه است که گناهان جمع میشوند! سپس فرمودند: بپرهیزید از گناهان کوچک
أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین
به ادامه بحثمان در رابطه با قیامت میپردازیم: قیامت، قیامت خواهد بود. عرض کردیم که در مقدمه قیامت یک حوادثی در کل جهان اتفاق میفتد. در آیه 1 سوره مبارکه حج میفرماید: ... إِنَّ زَلزَلة السَّاعَةِ شـَیْءٌ عَظیمٌ مقدمه قیامت یک زلزله رخ میدهد که بسیار بزرگ است. عرض کردم زلزلههایی که ما دیدهایم، در یک مقیاس و محوطه کوچکی بوده است. قبلا یک بار در مرکز ایران، در یک بخش بزرگی زلزله آمد که البته خدا را شکر به خیر گذشت. بنابراین در این دنیا زلزلهها نهایتا در یک سرزمین بزرگی اتفاق میافتند. اما در قیامت در تمامی جهان زلزله میآید. این جزء مقدمات قیامت است. قرآن میفرماید زمین به زمین دیگری تبدیل میشود. هرچه پستی و بلندی است برطرف میشود و زمین از حالت کروی بودن خارج میشود و صاف میشود. اینکه این مطلب دقیقا به چه معناست ما نمیدانیم. تمام بشری که یک روزی در این زمین زندگی کردهاند روز قیامت در یک محیط بزرگ و مسطحی جمع میشوند. حوادث بسیار بزرگی اتفاق میافتد که عرض کردیم اینها حوادثی است که خارج از وجود انسان رخ میدهد.
برای انسان و درون او نیز یک قیامت رخ میدهد و بخش مهم قیامت همین اتفاقی است که درون انسان رخ میدهد. در آیه 22 سوره مبارکه ق میفرماید: لقدْ کنتَ فی غَفلةٍ مِنْ هذا تو از این قیامت در غفلت بودی. ترجمه فارسی غفلت، حواس پرتی است. حواس تو از قیامت پرت بود. فکشَفنا عَنکَ غِطاءَکَ ما پرده چشم تو را برداشتیم. قیامت برایت حاضر شد. حاضر شدن قیامت عبارت بود از اینکه پردهای از جلوی چشمت برداشته شد. کشف یعنی پرده برداری.
در آیه 187 سوره اعراف نیز میفرماید: لا یُجلــّیها لوَقتِهَا إِلا هُو پرده قیامت برداشته نمیشود، مگر به وسیله خداوند. قیامت برای انسان زمانی اتفاق میافتد که پرده از جلوی چشمانش برداشته میشود. عرض کرده بودم که این مطالب یک مقدار از حیطه فهم ما دور است.
فرمودند که آدمیزاد آن مقدار داخل برزخ (حد واسط بین مرگ و قیامت) میماند که به دنیا دلبستگی دارد. بنابراین کسی که به این دنیا دلبستگی زیادی دارد به عنوان مثال پانصدهزار سال در برزخ میماند. کسی که هیچ دلبستگی ندارد چطور؟ بلافاصله بعد از ورود به برزخ به قیامت میرود و بعد وارد بهشت میشود. معنای این مطلب چیست؟ کمی از حیطه فهم ما دور است.
بنابراین انسان برای قیامت به یک کشف احتیاج دارد. اگر کسی زحمت کشیده باشد، کم کم پردهها برایش کنار میرود. نمونهاش امیرالمومنین (علیه السلام) که فرمودند برای من هیچ پردهای وجود ندارد. اگر تمام پردهها برداشته شود، الان با قیامت هیچ فرقی ندارد. قیامت برای چنین کسی حاضر است. برای سلسله امامت (علیهم السلام) قیامت همیشه حاضر بوده است. از یک مطلبی که دیده و چشیده بودند برای ما حرف میزدند. در حال حاضر قیامت برای ما یک چیز غائب است. من که برای شما صحبت میکنم با شما هیچ فرقی ندارم. همانطور که قیامت برای شما غائب است برای من نیز غائب است. حالا بفرمایید من متن عربی یک آیه را میدانم که برای شما میخوانم. اما واقعیت قیامت برای من نیز غائب است. اما برای آن حضرت غائب نبوده است و از یک مطلبی که دیده و چشیده بودند سخن میگفتند.
چرا صاحبان عصمت معصوم بودند؟ آیا یک اجباری آنها را وادار به عصمت میکرد؟ نه خیر. کاملا مانند ما مختار و قادر بودند تا هر کاری بکنند. فقط فهمشان بیشتر از ما بود. بدی یک مطلب را با تمام وجودشان و از عمق جانشان میفهمیدند. آقا این فهمِ تا عمقِ جان را، ما هم میتوانیم تحصیل کنیم. اگر ما به حرف آن انسانی که حقیقت این مطالب را فهمیده بود عمل کنیم، ما هم میفهمیم. در آن صورت همانطور که امیرالمومنین میفهمیدند، ما نیز بدی یک مطلب را از عمق جان خواهیم فهمید. ببینید عصمت یک علم است نه یک جبر. یک فهم است. آن فهم برای ما نیز تحصیل کردنی است.
فکشَفنا عَنکَ غِطاءَکَ یک پرده جلوی چشم ما است، اگر آن پرده را کنار بزنیم با همین چشم قیامت را میبینیم. چشمی که پردههایش برداشته شده باشد. الان هزاران پرده در مقابل چشم ما است. بعد در ادامه آیه 22 سوره مبارکه ق میفرماید: فبَصَرُکَ الیَوْمَ حَدِیدٌ امروز چشمت تیز است.
امیرالمومنین (علیه السلام) در رابطه با اولیاء خداوند میفرمایند قیامت برای آنها حاضر است. از یک مطلب دیده و چشیده شده حرف میزنند. همه اولیاء خدا اینگونهاند. چشمشان تیز است و به عمق مطالب پی میبرند. به عنوان مثال شما حرکت آستین مرا میبینید. حالا فرض کنید کسی در جایی است که فقط آستین را میبیند و دست را نمیبیند. اگر بگوید این آستین حرکت میکند حرف غلطی گفته است؟ خیر. اما حرفش عمیق نیست. زیرا آستین از خودش حرکتی ندارد. اگر دست حرکت نکند آستین افتاده و مرده است. یا فرض کنید یک مورچه روی یک صفحه کاغذ است و من هم قلمی در دست دارم و چیزی مینویسم. مورچه چه میبیند؟ نوک قلم را میبیند و میگوید نوک قلم مینویسد و حرکت میکند. اما آیا واقعا نوک قلم حرکت میکند؟ در واقع قلم حرکت میکند که نوک قلم نیز حرکت میکند. اگر یک حیوان بزرگتری بود میدید که دست حرکت میکند که قلم حرکت میکند. انگشتان دست قلم را حرکت میدهد. این کمی به حقیقت نزدیکتر است. کسی که میدید نوک قلم حرکت میکند، حرف و فهمش درست بود، اما عمیق نبود. اگر میفهمید قلم حرکت میکند، کمی عمیقتر بود. اگر میدید انگشتان حرکت میکند، فهمش کمی عمیقتر بود. اگر میدانست که این انگشتان حرکت نمیکند و باید این عضلات دست حرکت کند تا انگشت حرکت کند، آنگاه کمی فهمش عمیقتر بود. اگر میدانست که یک جان هنرمندی در تن این نویسنده هست که این خط زیبا را به وجود میآورد و این قلم را حرکت میدهد نیز فهمش عمیقتر میشد. اگر جان را از آن نویسنده بگیرند، چه خواهد بود؟ مانند سنگ خواهد بود. اگر کسی آن را ببیند، حقیقت را دیده است و به او میگویند: فبَصَرُکَ الیَوْمَ حَدِیدٌ چشمت تیز شد. زیرا اصل حرکت و علت اصلی آن را دریافته است.
ببینید ما از عالم، همین حوادث ظاهر را میبینیم. میبینیم که فلان کشور چه کرد و دیگری چه کرد. اما این عالم یک گرداننده دارد. کسی که گرداننده عالم را میبیند، دیگر مضطرب نمیشود. ولیّ خدا هیچگاه مضطرب نمیشود. هیچگاه دستپاچه نمیشود. هیچگاه عجله ندارد. کاملا خونسرد است. خونسردِ خونسرد. زیرا او عمق را میبیند. آقا کسی که به قیامت رفت، چشمش تازه باز میشود . عمق عالم را میبیند. اینکه کار دست چه کسی بود و گرداننده چه کسی بود. در آیه 19 سوره مبارکه انفطار میفرماید: وَالأمْرُ یَوْمَئِذٍ للهِامروز (روز قیامت) کار متعلق به خداست. هر روز کار متعلق به خداست. انبیاء و اولیاء که چشمشان در این دنیا باز است، چون میبینند کارها و امور در دست کیست، مضطرب نمیشوند. میبینند که خداوند حکیم است، بنابراین عجله و دستپاچگی ندارند. از چیزی نمیترسند. شب هیچکسی با اطمینانی بیشتر از آنها نمیخوابد.
اگر در خاطرتان باشد امام در سفری که از پاریس به ایران کردند، در هواپیما خوابیدند. تمام کسانی که منتظر ایشان بودند و به ایشان علاقه داشتند، مضطرب و نگران بودند. اما خود ایشان راحت خوابیده بودند. زیرا میفهمیدند که تمام کارها به دست خداوند حکیم است.
عرض کردم که در آیه دیگر میفرماید قیامت علاوه بر اتفاقی برای جهان، شامل اتفاقی برای ما نیز هست. بدون آن اتفاق شما اصلا به قیامت نمیروید. بعد عرض کردم که فرمودند حادثه قیامت به صورت ناگهانی اتفاق میافتد. یک آن شما در این دنیا هستی، لحظه بعد در آخرتی. آیا مرگ غیر از این است؟ یک لحظه است. حالا گاهی، برخی از مرگها سختتر است و بیشتر طول میکشد، اما بسیاری از مرگها بسیار ناگهانی است. عرض کردم که یکی از آقایان بزرگوار داشت برای درس میرفت که فوت کرد یا یکی دیگر از بزرگان شب نوزده ماه مبارک رمضان از بالای منبر افتاد زمین و فوت کرد. ناگهان. قیامت ناگهان میآید. در آیه 187 سوره مبارکه اعراف میفرماید: لا تأتیکـُمْ إِلا بَغتة.
همچنین عرض کردم که حادثه قیامت بسیار سنگین است. این حادثه برای آسمانها و زمین سنگین است چه رسد به یک انسان کوچک.
یک مطلب دیگر که امشب میخواهم عرض کنم: در آیه 97 سوره مبارکه انبیاء میفرماید: وَ اقتــَرَبَ الوَعْدُ الحَقّ آقا این قیامت دور نیست. پشت گوش شماست. حالا من میگویم پشت گوشتان است اما از پشت گوشتان هم نزدیکتر است. قرب یعنی نزدیکی. اقتــَرَبَیعنی شدت نزدیکی. این نزدیکی را در مورد خدای متعال چگونه توصیف میکنیم؟ خدای متعال تا چه حد به ما نزدیک است؟ بسیار نزدیک است. فرمودند از رگ گردن نزدیکتر است. بالاتر از این هم گفتهاند. فرمودهاند از خودت به تو نزدیکتر است. یعنی چه؟ حالا وجه عقلانی مساله نیاز به بحث دارد و مطلبی نیست که بتوان در دو جمله بیان کرد. نزدیکی قیامت نظیر این نزدیکی است. وَ اقتــَرَبَ الوَعْدُ الحَقّ وعدهای به شما دادهاند که راست و حق است. به اندازهای حق است که ما همین الان در قیامت هستیم. اصلا شما در قیامت متولد شدهاید و در آن هم از دنیا میروید. کسی که دروغ میگوید، در همان لحظهی دروغ گفتنش از دهانش آتش بیرون میزند. باز برایتان عرض کردیم. اگر کسی مال یتیم خورد، همین الان دارد آتش میخورد. اگر کسی خوبی کند نیز همینطور است. اگر کسی دلی را خوش کند، همان زمان که آن دل را خوش کرد، درحال ساختن بهشت است و در بهشت غرق است. در گلستان غرق است. قیامت تا این اندازه نزدیک است. وَ اقتــَرَبَ الوَعْدُ الحَقّ وعدهی حقّ خداوند بسیار بسیار نزدیک است.
در آیه 97 سوره مبارکه انبیاء میفرماید: فإذا هیَ شاخِصَة أَبْصارُ الذینَ کفرُوا زمانی که این پرده یک مرتبه از جلوی چشمان برداشته شود و حقایق قیامت مشاهده شود، تمام چشمان خیره میشود. خیره میشود یعنی فقط همان را نگاه میکند. مثلا الان که من شما را نگاه میکنم از گوشه چشمم ایشان را نیز میبینم. اما در آن زمان دیگر انسان از گوشه چشمش چیز دیگری را نمیبیند. حادثه قیامت آنقدر بزرگ است که تمام چشم و هوش و حواس انسان را میگیرد. فإذا هیَ شاخِصَة أَبْصارُ الذینَ کفرُوا شُخوص بَصَر یعنی چشم فقط به یک جا نگاه میکند.
در آیه 22 سوره مبارکه ق میفرماید: لقدْ کنتَ فی غَفلةٍ تو از قیامت غفلت داشتی. قیامت از ابتدا در جلوی چشمت حاضر بود اما تو از آن غفلت داشتی. در ادامه آیه 97 سوره مبارکه انبیاء نیز میفرماید: یا وَیلنا قدْ کـُنـّا فی غَفلةٍ مِنْ هذا وقتی وارد قیامت شد، مدام بر سرش میزند و میگوید ما در گذشته حواسمان پرت بود. هفتاد سال در حواس پرتی زندگی کردیم. در ادامه آیه یک قدم بالاتر را میفرماید: بَلْ کـُنـّا ظَالمینَ خودم باعث غفلت خودم شدم. ظلمی که کردم آن غفلت و نفهمی را به بار آورد. من قیامت را نمیفهمیدم. بدی عملم را نمیفهمیدم. نمیفهمیدم. چرا نمیفهمیدم؟ زیرا بد کرده بودم. بد کردن باعث نفهمی میشود. کسی که در زندگیاش هیچ ظلمی ندارد و میتواند ظلم را از زندگیاش بیرون کند به فهم میرسد. قیامت برایش حاضر میشود. از بس که میفهمد دیگر حتی فرض گناه هم برایش نیست. گناه و ظلم فقط در فرض غفلت رخ میدهد.
زمانی که در قیامت از انسان میپرسند چه مقدار در دنیا به سر بردی، میگوید یک روز. هفتاد یا هشتاد سال که در دنیا بوده آنقدر در مقابل روز قیامت که پنجاه هزار سال طول میکشد، کوتاه است که میگوید یک روز در دنیا ماندیم.
در آیه 1 سوره مبارکه انبیاء میفرماید: اقتــَرَبَ لِلنـّاسِ حِسَابُهُمْ. عرض کردم که اقتــَرَبَ یعنی شدت قرب وعدهی حقّ ِخداوند. حساب به شدت برای مردم نزدیک میشود.
مکرر برایتان عرض کردهام که شخصی مسلمان شده بود. هرکس مسلمان میشود باید قرآن را بیاموزد. در نمازش باید حمد و سوره بخواند بنابراین پیامبر (صلی الله علیه و آله) کسانی را که مسلمان میشدند نزد معلمی میگذاشتند تا به آنها قرآن بیاموزد. برخی خوشبخت بودند و قرآن را از خود پیغمبر (صلی الله علیه و آله) یاد گرفته بودند.
یکی از این معلمانِ قرآن مردی بود به نام اُبَی بن کَعب که بسیار بزرگوار بود و خیلی میفهمید. البته نمیدانم چرا خدمت امیرالمومنین(علیه السلام) نیامد. بعد از جریان سقیفه عدهای شبانه دور هم جمع شده بودند و در نهایت اندوه به دنبال راه چاره بودند. گفتند برویم و به اُبَی بگوییم و ببینیم او چه میگوید. رفتند در خانه او را زدند. اما او در را باز نکرد و پرسید مگر حُذیفه با شما نیست؟ حذیفه هم از کسانی بود که میفهمید در دنیا چه خبر است. اگر به خاطر داشته باشید یک روز که پیامبر (صلی الله علیه و آله) سوار بر شتر از جنگ تبوک یا غدیر به مدینه میآمدند و دو همراهشان حذیفه و عمار بودند، در گردنهای یک مرتبه متوجه شدند از بالای کوه صدایی میآید. دیدند ده دوازده نفر که صورتهایشان را بستهاند از بالا دارند میآیند. پیامبر پرسیدند حذیفه دیدی. شناختی آنها که بودند. خلاصه اُبَی از آنها پرسید مگر حذیفه همراهتان نیست؟ گفتند چرا. اُبَی گفت او میداند چه کنید. همانجا گفت که قدرت حکومت به زودی به شام میرود. سی سال بعد از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله) خلافت پیامبر به دست دشمنانش رسید. قریش تا توانسته بودند با پیامبر جنگیده بودند. جنگ احد را قریش به پا کرده بود. جنگ بعد از آن را هم قریش به پا کرده بود. جنگ خندق را نیز قریش به پا کرده بود. سه تا از بزرگترین جنگهای ممکن علیه اسلام را آنها به پا کرده بودند. افرادی را فرستاده بودند که پیامبر (صلی الله علیه و آله) را ترور کند. سه سال پیامبر (صلی الله علیه و آله) را در گرسنگی و تشنگی محاصره کردند. یک مجموعه از این دشمنان سی سال بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله) تمامی دستاورد ایشان را به دست آوردند. آن شب اُبَی پشت در این مساله را پیش بینی کرد و گفت به زودی کار به آنجا میرسد.
عرض کردم که اُبَی یکی از معلمان قرآن بود. ایشان میگوید من هفتاد سوره قرآن را از لبان پیامبر (صلی الله علیه و آله) آموختم. بنابراین ایشان بعد از امیرالمومنین (علیه السلام) که اصل هستند، بزرگترین معلم قرآن بود. آن روزهایی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) سرشان شلوغ نبود به افرادی چون اُبَی و ابن مسعود قرآن خواندن را میآموختند. آنها هم آن قرآنی که از پیغمبر آموخته بودند به دیگران یاد دادند و این آموزش همینطور ادامه پیدا کرد تا امروز. قرآنی که ما امروز میخوانیم، همان قرآنی است که پیغمبر (صلی الله علیه و آله) میخوانده است. پیامبر (صلی الله علیه و آله) هفت یا ده قرائت نمیخواندند. این که ما میخوانیم همان است که پیامبر(صلی الله علیه و آله) میخوانده است.
عرض میکردم یک کسی که مسلمان شده بود را برای آموزش قرآن نزد معلمی بردند. قاعدتا ابتدا سوره حمد را به او آموخت. بعد هم یک سوره کوچک به او آموخت که در نمازش بعد از حمد بخواند. سورهای که به او آموخت چه بود؟ سوره زلزال. خواند و خواند تا به دو آیه آخر رسید: فمَنْ یَعْمَلْ مِثقالَ ذرّةٍ خیْرًا یَرَهُ * وَمَنْ یَعْمَلْ مِثقالَ ذرّةٍ شرًّا یَرَهُ این حرف بسیار بزرگی است. اگر در یک جای تاریک نور بیفتد ذراتی که در هوا حرکت میکنند مشخص میشود. ذره یعنی به اندازه آن ذرات معلقی که در هوا میبینیم. هرکس به اندازه وزن ذرهای کار خوب کند آن را میبیند، میچشد و لمس میکند. به اندازه وزن یک ذره بدی کند هم آن را میبیند. آن فرد بلند شد. معلم از او پرسید چرا بلند شدی؟ تازه دو سوره را یاد گرفتی! گفت من همه چیز را فهمیدم. تمام دین همین دو آیه است. آقا اگر کار خوب بکنید، آن خوبی را میبینید. از این گوشه چشم به نامحرم نگاه کردی، یک روزی این نیم نگاهی که به خیانت کردی، میبینی. خدا رحم کند. البته یک وقت شما دارید چیز دیگری را نگاه میکنید و آن در چشم شما میافتد، آن عیبی ندارد. اما اگر نگاه کردید، حتی از گوشه چشم، آنوقت نتیجهاش را میبینید.
آیه 1 سوره مبارکه انبیاء: اقتـَرَبَ لِلنّاسِ حِسابُهُمْ وَهُمْ فی غَفلةٍ مُعْرضُونَ چند بار صحبت غفلت شد؟ آیه 97 سوره مبارکه انبیاء: قدْ کـُنـّا فی غَفلةٍ آیه 22 سوره مبارکه ق: لقدْ کــُنتَ فی غَفلةٍ مرتب میفرماید شما نسبت به قیامت غفلت دارید. عرض کردم که غفلت یعنی حواس پرتی. نه اینکه قیامت نیست. هست اما حواس شما از آن پرت است. مثال عرض کردم که عینک من در دستم یا به چشمم بوده و داشتم به دنبال آن میگشتم. این را میگوییم غفلت. پول در جیب شماست و میخواهید از تاکسی پیاده شوید اما نمیدانید پولتان کجاست. غفلت یعنی حواستان از یک مطلبی پرت است. اگر حواستان جمع شد، قیامت را میبینید. خوبی کارهایتان را میبینید. آیه 1 سوره مبارکه انبیاء میفرماید: وَهُمْ فی غَفلةٍ مُعْرضُونَ. مُعرض یعنی کسی که رو میگرداند. اینجا چیزی هست و من نمیخواهم آن را ببینم و رویم را برمیگردانم. این میشود إعراض. إعراض و غفلت با هم است. یعنی خودت کردی. این غفلت به دست خودت به پا شده. پس هم إعراض است و هم غفلت است. توضیح این کمی پیچیده است.
قیامت بسیار نزدیک است. فقط یک پرده باید کنار رود تا انسان قیامت را ببیند و بچشد. در قیامت حوادث بسیار بزرگی اتفاق میافتد.
حال کمی در رابطه با روضه امام حسین (علیه السلام) عرض کنیم: مکرر این مطلب را عرض کردهام. کاری کنیم این روضه خواندنها و روضه گوش دادنها بماند. شاید صد بار حاج آقای حق شناس (رحمه الله) این وصیت را به ما فرمودند. ایشان این مطلب را از مرحوم حاج مقدس نقل میکردند. میگفتند حاج مقدس فرموده بودند به یک جایی که روضه بسیار خلوت است برو و یک منبر گوش بده. در زمانهای قدیم در بازار تهران تیمچههایی بود که روضه وقفی داشتند و مجبور بودند روضه بخوانند. مردم هم در روز کار دارند و کسی به آن روضهها نمیرفت. یک آقایی به خاطر اینکه دعوتش کرده بودند مجبور بود در آنجا روضه بخواند. صاحب و متولی روضه هم میگفت یک یا دو نفر در آنجا باشیم. ایشان میگفتند به این مکانها برو و یک روضه گوش بده. ده دقیقه، یک ربع یک روضه گوش بده. خودشان هم هرگاه به منزل آقای اربابی میآمدند در اتاق کوچک آنجا مینشستند. مثلا کل جمعیت هفت هشت نفر بود اما ایشان به آن اتاق کوچک میرفتند و در آنجا یک روضه گوش میکردند و میرفتند. این کمی برای ما سخت است.
خدا کند یک روضه برایمان بماند. روضه بسیار قیمتی است. برایتان در گذشته عرض کردهام. تا آنجا که من گشتم سه فتوا دیدهام. حضرت امام، آیت الله فاضل و یک بزرگوار دیگر که هنوز زندهاند فرمودهاند عزاداری حضرت امام حسین (علیه السلام) از اعظم قربات است. از اعظم قربات است. در شمار بزرگترین وسایل تقرب به خداوند است. حتی لزومی ندارد گریه کنی. اگر بشود، بهتر است، اما اگر نشد ایرادی ندارد. فقط قصدتان را درست کنید و در مجلس عزاداری ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) شرکت کنید. اگر قصدتان درست باشد شما در روضه شرکت کردهاید. اما اگر قصدتان درست نباشد، اصلا شرکت نکردهاید. فقط سیاهی لشکر میمانید که البته سیاهی لشکر بودن در مجلس امام حسین (علیه السلام) هم یک جایی حساب میشود. سیاهی لشگر امام حسین (علیه السلام) بودم و به طور مثال به مجلس یزید نرفتم. در همین سالهای اخیر در کشور خودمان هم مجلس یزید بود. آنجا نرفتی. همینجا آمدی. حتی اگر نیتت هم درست نبود سیاهی لشگر مجلس امام حسین (علیه السلام) بهتر از بودن در مجلس یزید است. بحث سیاهی لشگر را کنار بگذاریم.
روضه امام حسین (علیه السلام) وسیله تقرب درجه اول است مانند نماز که یکی دیگر از وسایل تقرب درجه اول است. اما نماز درست کجاست؟ نماز درست این است که من صدای فردی که کنارم هست را نشنوم. صدای کسی که در کنارم نماز میخواند نشنوم. اگر همچین نمازی خواندی این هم یک وسیله تقرب درجه اول است. اما روضه خیلی راحتتر است. اگر شما به یک مجلسی بروی که شما را نمیشناسند و خیلی هم برایت بالا نمیگذارند بسیار خوب است.
من سالی یک بار برای روضه به جایی میرفتم. سال آخر که رفتم دیدم صاحب خانه خیلی عادی جلوی پای من ایستاد. بعد هم به پسرش گفت که این پرچم بعد از من نخوابد! از یک سال قبل خبر داشت که قرار است برود. حالا دیگر جلوی پای همه به طور یکسان بلند میشد. سالهای قبل به سبب اینکه رفیق قدیمی بودیم و من به او ارادت داشتم و او هم خیلی به من لطف داشت، بسیار احترام میکرد. اما سال آخر دیدم برای من هم مثل بقیه بلند شد. قانون این است. همه باید یکسان باشند. امروز من در روضه خودمان نشستم و چون دیگر توانایی نداشتم برای هیچ کس بلند نشدم. اما زمانی که توانایی دارم باید برای همه به طور یکسان برخیزم. این شخص به روضه امام حسین (علیه السلام) وارد شده و باید به او احترام گذاشت. آن وقت این بلند شدنها ممکن است حساب شود. بنابراین اگر به جایی بروید که خیلی جلوی پایتان بلند نمیشوند خیلی خوب است. آقا همین عزاداری امام حسین (علیه السلام) از وسایل عاقبت به خیری است. ببینید شما جوانها هزار حادثه در پیش دارید. حوادث روزگار زیاد است. افراد زیادی در حوادث ریختند و عقایدشان تغییر کرد. عزاداری خالصانه حضرت امام حسین (علیه السلام) برای عاقبت به خیری و محفوظ ماندن در این حوادث، عامل بسیار مهمی است.
أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین
مباحث مربوط به عزاداری امام حسین (علیه السلام) و قیامت را ادامه میدهیم:
در آیه 19 سوره مبارکه ق میفرماید وَجَاءَتْ سَکرَةُ المَوْتِ بالحَقِّ ذلکَ ما کنتَ مِنهُ تحِیدُ مستی مرگ میآید و این آن چیزی بود که تو از آن فرار میکردی. در آیه بعد مرحله بعد را عنوان میکند: وَنـُفِخَ فی الصّور این نفخ صور دوم است. یک بار در صور دمیده میشود و همه موجودات زنده آسمان و زمین میمیرند. صور دومی نیز هست و زمانی که در آن دمیده میشود همه زنده میشوند و در این آیه از صور دوم یاد میکند. وَنـُفِخَ فی الصّور ذلکَ یَوْمُ الوَعیدِ در صور دمیده میشود و این روز، روزی است که به آن وعده شده بود. در آیه بعد میفرماید: وَجَاءَتْ کُلّ نفس مَعَهَا سائِقٌ وَشَهِیدٌ هر نفسی به همراه یک سائق و یک شاهد به قیامت میآید. ما هزار شاهد داریم. هزار شاهد. دست من علیه من شهادت میدهد. پا شهادت میدهد. زمینی که من خدایی نکرده رویش گناه کردهام شهادت میدهد. در آیه بعد میفرماید: لقدْ کـُنتَ فی غَفلةٍ مِنْ هذا فکشَفنا عَنکَ غِطاءَکَ فبَصَرُکَ الیَوْمَ حَدِیدٌ تو از این روز و از این قیامتی که الان به آن وارد شدی در غفلت بودی. فکشَفنا عَنکَ غِطاءَکَ ما پرده چشم تو را برداشتیم. وقتی انسان چیزی را نمیبیند، آن چیز یا چشم انسان، مشکلی دارد. به عنوان مثال الان من داخل حیاط را نمیبینم. چشمم مشکلی ندارد اما دیوار مانع است. اگر این دیوار نبود من کاملا حیاط را میدیدم. یک وقت ممکن است چشم من نبیند و قوت دیدن نداشته باشد. مثلا هوا کاملا روشن است و گرد و غباری نیست و هیچ پرده و دیوار و مانعی وجود ندارد اما فاصله زیاد است و چشم من ضعیف است و دور را نمیبیند. گاهی انسان دوربینش ضعیف است و فاصله دور برایش تار است. در اینجا هم میگویند چشم تو در دیدن قیامت تار بود. حالا ما دست کشیدیم و این تاری برطرف شد و حالا دیدی. عرض کردم که غفلت به حالتی گفته میشود که چیزی وجود دارد اما من مشکل دارم و متوجه آن چیزی که وجود دارد نیستم. اینجا هم همین را میگویند. میگویند یک پرده در مقابل چشم تو بود و آن را نمیدیدی، اگرنه قیامت حاضر بود. هیچ لحظهای نبود که قیامت پوشیده و پنهان باشد. آن پوشیده نبود بلکه چشم تو پوشش و مشکل داشت. لقدْ کـُنتَ فی غَفلةٍ مِنْ هذا فکشَفنا عَنکَ غِطاءَکَ ما این پرده چشم تو را کشف کردیم و کنار زدیم. فبَصَرُکَ الیَوْمَ حَدِیدٌ آن زمان چشمت تیز نبود اما حالا چشمت میبیند. ببینید همیشهی عمر ما قیامت وجود داشته است. همیشه. در تمام لحظات عمرمان ما قیامت را داشتهایم اما نمیدیدیم. در قرآن میفرماید آن کسی که مال یتیم را میخورد الآن دارد آتش میخورد. نه اینکه بعدها آتش خواهد خورد. همین الان دارد آتش میخورد. هر مشکل و گناه دیگر هم همینطور است. انسان هر حرام دیگری هم که بخورد، دارد آتش میخورد. اگر انسان به سوی نامحرم دست دراز کند و دست دهد، دستش را به سوی آتش دراز کرده است. الان فهمیده نمیشود. زمانی که آن پرده را کنار زدند دست میسوزد. این پرده حائلی بود برای سوزش و زمانی که آن را بردارند، دست میسوزد. نه اینکه آن زمان تازه آتشی افروخته میشود. همان زمانی که انسان گناه میکند با آن گناه آتش افروخته میشود و با کار خوب بهشت خلق و ایجاد میشود. ما بهشت و جهنم را خودمان میسازیم. بهشتی که ساخته دست خود ما و ساخته سعی و کوشش ما نباشد اصلا وجود ندارد. جهنم نیز همینطور است. آن را کسی دیگر نمیسازد که برای ما بیاورند. به عنوان مثال در اینجا غذا را برای ما درست میکنند و برایمان میآورند. اما در آنجا ما خودمان با اعمالمان غذا را درست میکنیم. اگر صد گل در سرنوشت خودت کاشتهای صد گل داری و اگر کمتر کاشتهای کمتر خواهی داشت.
در آیه 187 سوره اعراف نیز میفرماید: لا یُجلــّیها لوَقتِهَا إِلا هُو خداوند از قیامت پرده برنمیدارد مگر در وقت خودش و جز خداوند کسی پرده از قیامت برنمیدارد. مرحله اول قیامت برای ما به صورت کشف اتفاق میافتد. هزاران حادثه دیگر هم اتفاق میافتد که آنها به جای خودش است. مثلا در آیه 1 سوره مبارکه حج میفرماید: إِنَّ زَلزَلة السَّاعَةِ شـَیْءٌ عَظیمٌ در مقدمه قیامت زلزلهای روی میدهد که تمام عالم را فرا میگیرد. نه فقط یک نقطه کوچک یا کره زمین بلکه عالم زلزله میشود. خدای متعال عالم را تخریب میکند. در آیه 67 سوره مبارکه زمر میفرماید: ... وَالأرْضُ جَمیعًا قَبْضَتـُهُ یَوْمَ القیامَةِ در روز قیامت زمین در قبضه قدرت الهی است. آسمان هم همینطور است. آسمان نیز در قبضه قدرت الهی است. فرمودهاند مثل کاغذی که لوله کرده باشند و پیچیده باشند. وَالأرْضُ جَمیعًا قَبْضَتـُهُ یَوْمَ القیامَةِ وَالسَّماوَاتُ مَطویَّاتٌ بیَمینِهِ آسمان و زمین به دست قدرت الهی در هم پیچیده شده است. علاوه بر این حوادث، در ما نیز یک حوادثی اتفاق میافتد. ما با این حوادثی که برایمان اتفاق میافتد در قیامت حضور پیدا میکنیم. بنابراین قیامت با حوادثی که در ما اتفاق میافتد آشکار میشود و غیر از حوادثی که در جهان اتفاق میافتد، حوادث مهمی نیز در ما اتفاق میافتد. این مطلب بسیار ممهمی است.
یک مطلب دیگر نیز در قیامت اتفاق میافتد. میفرمایند زمانی که انسان میمیرد تازه از خواب بیدار میشود. این را بارها شنیدهاید. ببینیم در قیامت چه اتفاقاتی میافتد. در آیه 68 سوره مبارکه زمر میفرماید: وَنـُفِخَ فی الصّور فصَعِقَ مَنْ فی السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فی الأرْضِدر صور اول دمیده میشود و همه صاحبان شعور در آسمانها و زمین میمیرند. صَعِقَ به معنای بیهوشی نیز آمده است. إِلا مَنْ شاءَ اللهُ مگر کسانی که خدا بخواهد. یک دستهاند که هیچگاه مرگ به سراغشان نمیآید. همه ما زنده هستیم. این زندگی ما طبیعی است. این زندگی را از زمانی که متولد شدهایم تا روزی که از دنیا میرویم، داریم. این زندگی و حیات طبیعی است. حیات دیگری نیز وجود دارد که شما خودت آن را کسب میکنی. اگر توانستی آن حیات کسب کردنی را بدست آوری، آنگاه به نوعی از زندگی دست یافتهای که هیچگاه مرگ ندارد. این حیاتی است که قرآن کریم از آن با نام حیات طیبه یاد کرده است. انسان در اثر کوشش خودش به حیات طیبه میرسد. این حیات طیبه زندگیای است که خود فرد کسب میکند. نه آن زندگیای که به طور طبیعی داشته است. ببینید تمام حیوانات نیز در حیات طبیعی مانند ما هستند. از زمانی که متولد میشوند یک موجود زندهاند که روی زمین راه میرود. ما هم از زمانی که متولد شدیم یک موجود زندهایم که در این زمین زندگی میکنیم. اما مقصود، این حیات و این زندگی طبیعی نیست. فرق ما با حیوانات این است که آنها نمیتوانند مرتبه بالاتری از حیات را کسب کنند اما ما میتوانیم. اگر کسی به آن حیات طیبه که تنها با زحمت فرد بدست میآید برسد، دیگر نمیمیرد. وَنـُفِخَ فی الصّور فصَعِقَ مَنْ فی السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فی الأرْضِ إِلا مَنْ شاءَ اللهُ همه میمیرند مگر کسانی که خدا میخواهد. آنها کسانی هستند که به حیات کسب کردنی و تحصیل کردنی رسیدهاند. ببنید حادثه نفخ صور یک حادثه بزرگی است. عالم با این نفخ صور به هم میریزد اما انسانی که به حیات طیبه رسیده است، به هم نمیریزد. برای او هیچ حادثهای اتفاق نمیافتد. آرامشی که قبلا داشت، ادامه پیدا میکند. در صورت رسیدن به حیات طیبه شما یک اطمینانی کسب میکنید. ألا بـِذِکرالله تطمَئنّ القــُلوب شما به یک اطمینانی میرسید. این اطمینان را هیچ وقت، هیچ حادثهای خدشهدار نمیکند.
دقت کنید: یک مطلبی عرض میکنم که برای فهم این مطلب خوب است. یک دوستی داشتیم که آدم زرنگی بود. میگفت من همیشه زمانی که میخواهم با کسی بحث کنم قبل از رفتن طوری آماده میشوم که به محض رسیدن، من اولین ضربه را بزنم. یکبار ایشان میخواست برود با یک آقایی صحبت کند که آن آقا شخصیت بزرگی بود. دوست ما گفت همین که رسیدم، او اولین ضربه را زد. حالا میخواهم این مطلب را عرض کنم تا متوجه شوید. یک چنین فردی هیچگاه دستپاچه نمیشود. اگر کسی به آن زندگی و آن اطمینان برسد هیچگاه مضطرب نمیشود. کسانی که کمی سنّشان بیشتر است و زمان بمبارانها و موشکبارانهای تهران بودند، به خاطر دارند که حضرت امام (ره) به اندازهای راحت و آسوده بودند که کنار پنجره مینشستند. کنار پنجره که اگر چیزی منفجر شود، ذره ذره میشود و هر ذرهاش مانند یک گلوله عمل میکند. هیچ حادثهای ایشان را از جا تکان نمیداد و مضطرب نمیکرد. هیچگاه دستپاچه نمیشدند. حادثه قیامت حادثه بسیار بزرگی است. حادثه مرگ نیز بسیار بزرگ است. بزرگترین حادثهای که ما در این دنیا با آن روبه رو میشویم حادثه مرگ است. قبلا خدمتتان گفتهام که پیامبر در معراج ملکی صاحب جاه و جلال بسیار را دیدند که طومار بزرگی در برابرش بود. از حضرت جبرئیل پرسیدند این کیست. ایشان عرض کردند این ملک الموت است و این طومار هم مربوط به کسانی است که باید قبض روح کند. حضرت عزرائیل بعد از سلام و عرض ادب خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله) جریان مرگ را برای ایشان توضیح داد و پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند که حادثه مرگ بسیار بزرگ است. من این مطالب را برای شما عرض میکنم، اما متاسفانه ما جدی نمیگیریم. حضرت جبرئیل خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله) درس پس داد که آقا آن حوادثی که بعد از مرگ است سختتر و بزرگتر است. قرآن کریم از قیامت با نام تامّة کبری و حاقــّة یاد کرده است. حادثه، بسیار بزرگ و کوبنده است. در آیه 187 سوره مبارکه اعراف میفرماید: ثقــُلتْ فی السَّمَاواتِ وَالأرْضِ حادثه قیامت بر آسمان و زمین گران است، چه برسد به انسان کوچک و ضعیف. اما اگر کسی به آن حیاتی که خودش کسب میکند و با زحمت به دست میآید برسد، دیگر هیچ حادثهای او را نمیلرزاند. این خیلی خوب است. إِلا مَنْ شاءَ اللهُ یعنی زمانی که خداوند همه موجودات را میمیراند، آنها نمیمیرند و حادثه قیامت مانند یک نسیمی از کنار آنها عبور میکند. در ادامه آیه 68 سوره مبارکه زمر میفرماید: ثــُمَّ نـُفِخَ فِیهِ اُخرَى دوباره در صور دمیده میشود. صور قبلی، صور اماته بود و این صور احیاء است. همه موجودات زنده میشوند. البته ممکن است این مردن و زنده شدن مانند مردن و زنده شدنهای این دنیا نباشد. در ادامه میفرماید: فإذا هُمْ قیامٌ یَنْظرُونَ حالا همه روی پا میایستند. حرف اول در مورد قیامت این بود که چشم همه باز میشود و عمق عالم را میبینند. در سوره ق فرمودند فبَصَرُکَ الیَوْمَ حَدِیدٌ در قیامت چشمت تیز میشود و تا عمق عالم میرود. در اینجا میفرمایند شخصی که از خواب بیدار شده بود (با مرگ انسان از خواب بیدار میشود) از جایش بلند میشود (با قیامت انسان از جایش بلند میشود). همه کسانی که به قیامت آمدهاند روی پا ایستادهاند. انسان از این بالاتر ندارد.
اگر کسی در اینجا توانسته بود این ایستادن را با آن حیات طیبه تحصیل کند، دیگر هیچ حادثهای برایش حادثه نخواهد بود. در آن صورت قیامت برای آن انسان سهل است. قیامت برای او شادمانی است.
مطلب بعد: در آیه 87 سوره مبارکه نمل میفرماید: کـُلّ أتـَوهُ داخِرینَ حادثه انقدر عظیم است که هرکس میآید، خوار است. در آیه 71 سوره مبارکه مریم میفرماید: وَ إنْ مِنکـُمْ إلـّا واردُها هیچ کس نیست مگر اینکه وارد جهنم میشود. در رابطه با این آیه آمده است که همه وارد جهنم میشوند. بعد خدای متعال یک دسته را نجات میدهد. در ادامه آیه میفرماید: کانَ عَلى رَبِّکَ حَتمًا مَقضیًّا این یک قضای حتمی الهی است. یک قضای حتمی الهی است. این فرض که برای کسی اتفاق نیفتد، وجود ندارد. در آیه بعد میفرماید: ثــُمَّ نُنـَجّی الذینَ اتــّقـَوْا بعد ما یک دسته را نجات میدهیم. کسانی که در دنیا مراقب چشمشان، حرف زدنشان، گوششان بودهاند نجات پیدا میکنند. زیرا مشکلی ندارند که در آنجا گرفتار شوند. بنابراین نجات پیدا میکنند. کسی که مراقب چشم و گوش و زبان و خوراک و پوشاک و... بوده مشکلی ندارد که در آنجا بماند. ثــُمَّ نُنـَجّی الذینَ اتــّقـَوْا ما کسانی را که مراقب خودشان بودهاند نجات میدهیم. در ادامه آیه میفرماید:وَنـَذرُ الظـّالِمینَ فیها جـِثِیّا ظالمان در جهنم میمانند. آنها از شدت عظمت بلای جهنم به زانو درمیآیند. این بحث تمام شد.
حضرت صادق (علیه السلام) خطاب به زُراره میفرمایند: یا زُرارَه إنَّ السَّماء بَکـَت عَلَی الحُسَینِ أربَعینَ صَباح. آسمان چهل صبح بر حضرت حسین (علیه السلام) گریه کرد. بعد همینطور فرمایشات را ادامه میدهند تا اینکه میفرمایند وَ کانَ جَدّی إذا ذکــَرَهُ بَکی حَتــّی تـَملأ عَیناهُ لِحِیَة ممکن است منظور حضرت صادق (علیه السلام) از جد، امام زین العابدین (علیه السلام) یا حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) باشد. میفرماید هرگاه جدّم حضرت حسین (علیه السلام) را یاد میکرد، انقدر گریه میکرد که محاسنش به اشکش خیس میشد. بعد به این قسمت میرسد: وَ ما عَینٌ أحَبّ إلَی اللهِ وَ لا عَبرَهٌ مِن عَین ٍبَکــّت وَ دَمَعَت عـَلیهِ هیچ چشمی و هیچ قطره اشکی نزد خداوند محبوبتر از چشم و اشکی که بر حسین (علیه السلام) گریه میکند، نیست. محبوبترین قطرههای اشک قطرههایی است که بر حضرت حسین (علیه السلام) میریزد. وَ ما مِن باکٍ یَبکیهِ هیچ گریه کنندهای بر آن حضرت گریه نمیکند اِلــّا وَقد وَصَلَ فاطِمَة وَ أسعَدَها عَلیهِ مگر اینکه با حضرت صدیقه (سلام الله علیها) صله و پیوند پیدا میکند. اگر بعدها انسان این پیوند را خراب نکند، قطعا این پیوند انسان را به بهشت میکشاند. این پیوند برای اینکه انسان را به بهشت ببرد کافی است. وَ ما مِن باکٍ یَبکیهِ اِلــّا وَقد وَصَلَ فاطِمَة وَ أسعَدَها عَلیهِ کسی که برای امام حسین (علیه السلام) گریه میکند، به کمک فاطمه زهرا (سلام الله علیها) رفته و با آن حضرت صله کرده است. وَ وَصَلَ رَسُولُ الله و با پیامبر خدا نیز صله کرده و با ایشان پیوند برقرار کرده است.
مطلب بعد: وَ أدّ َِحَقــّنا خاندان پیغمبر بر ما یک حقی دارند. حقّ آنها چیست؟ مَوَدَّة. مودت واجب است. کسی که بر حضرت حسین (علیه السلام) گریه کند، مودت را انجام داده است. این مطلب بسیار بزرگ است. مودت حق واجب خاندان پیغمبر است. هرکس بر حضرت حسین (علیه السلام) گریه کند، حق ما را ادا کرده است. وَ ما مِن عَبدٍ یُحشَر اِلــّا وَ عَیناهُ باکیَة هیچ بندهای محشور نمیشود و به قیامت نمیآید مگر اینکه از شدت خواری گریه میکند. همان قیامتی که عرض کردیم هرکس به آن میآید خوار است. اِلــّا الباکینَ عَلَی جَدّیمگر آنهایی که بر جدّم گریه کردهاند. فَإنـّهُ یُحشَر وَ عَینـَهُ قَریرَة آن فردی که بر حسین (علیه السلام) گریه کرد و این گریه را حفظ کرد و خرابش نکرد زمانی که محشور میشود، چشمش روشن است. وَ البشارَةُ تـَلقاهُ همینطور برایش بشارت میآید. وَالسّرُورُ عَلَی وَجهِهشادمانی در صورتش دیده میشود. وَ الخـَلقُ فی الفـَزَع وَ هُم ءامِنون همه خلق خدا در فزع و ترس و ناراحتیاند، اما اینها در امانند. وَ الخـَلقُ یُعرَضُون همه خلق خدا برای حساب رفتهاند وَ هُم حُدّاثُ الحُسَین اما اینها نشستهاند و با حضرت حسین (علیه السلام) سخن میگویند. انسان با گریه بر حضرت حسین (علیه السلام) با ایشان همنشین میشود. تحتَ العَرش، فی ظِلِّ العَرش وَ لا یَخافون سوءَ الحِسابآنها از سوء حساب نمیترسند. وَ قالَ لهُم اُدخُلِ الجَنَّة به آنها گفته میشوید وارد بهشت شوید. اما دنبال بهشت نمیروند. یَختارُونَ مَجلِسَهُ وَ حَدیثــَهُ مجلس حضرت حسین (علیه السلام) را بر بهشت ترجیح میدهند.
أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین
مباحث مربوط به عزاداری امام حسین (علیه السلام) و قیامت را ادامه میدهیم:
در آیه 19 سوره مبارکه ق میفرماید وَجَاءَتْ سَکرَةُ المَوْتِ بالحَقِّ ذلکَ ما کنتَ مِنهُ تحِیدُ مستی مرگ میآید و این آن چیزی بود که تو از آن فرار میکردی. در آیه بعد مرحله بعد را عنوان میکند: وَنـُفِخَ فی الصّور این نفخ صور دوم است. یک بار در صور دمیده میشود و همه موجودات زنده آسمان و زمین میمیرند. صور دومی نیز هست و زمانی که در آن دمیده میشود همه زنده میشوند و در این آیه از صور دوم یاد میکند. وَنـُفِخَ فی الصّور ذلکَ یَوْمُ الوَعیدِ در صور دمیده میشود و این روز، روزی است که به آن وعده شده بود. در آیه بعد میفرماید: وَجَاءَتْ کُلّ نفس مَعَهَا سائِقٌ وَشَهِیدٌ هر نفسی به همراه یک سائق و یک شاهد به قیامت میآید. ما هزار شاهد داریم. هزار شاهد. دست من علیه من شهادت میدهد. پا شهادت میدهد. زمینی که من خدایی نکرده رویش گناه کردهام شهادت میدهد. در آیه بعد میفرماید: لقدْ کـُنتَ فی غَفلةٍ مِنْ هذا فکشَفنا عَنکَ غِطاءَکَ فبَصَرُکَ الیَوْمَ حَدِیدٌ تو از این روز و از این قیامتی که الان به آن وارد شدی در غفلت بودی. فکشَفنا عَنکَ غِطاءَکَ ما پرده چشم تو را برداشتیم. وقتی انسان چیزی را نمیبیند، آن چیز یا چشم انسان، مشکلی دارد. به عنوان مثال الان من داخل حیاط را نمیبینم. چشمم مشکلی ندارد اما دیوار مانع است. اگر این دیوار نبود من کاملا حیاط را میدیدم. یک وقت ممکن است چشم من نبیند و قوت دیدن نداشته باشد. مثلا هوا کاملا روشن است و گرد و غباری نیست و هیچ پرده و دیوار و مانعی وجود ندارد اما فاصله زیاد است و چشم من ضعیف است و دور را نمیبیند. گاهی انسان دوربینش ضعیف است و فاصله دور برایش تار است. در اینجا هم میگویند چشم تو در دیدن قیامت تار بود. حالا ما دست کشیدیم و این تاری برطرف شد و حالا دیدی. عرض کردم که غفلت به حالتی گفته میشود که چیزی وجود دارد اما من مشکل دارم و متوجه آن چیزی که وجود دارد نیستم. اینجا هم همین را میگویند. میگویند یک پرده در مقابل چشم تو بود و آن را نمیدیدی، اگرنه قیامت حاضر بود. هیچ لحظهای نبود که قیامت پوشیده و پنهان باشد. آن پوشیده نبود بلکه چشم تو پوشش و مشکل داشت. لقدْ کـُنتَ فی غَفلةٍ مِنْ هذا فکشَفنا عَنکَ غِطاءَکَ ما این پرده چشم تو را کشف کردیم و کنار زدیم. فبَصَرُکَ الیَوْمَ حَدِیدٌ آن زمان چشمت تیز نبود اما حالا چشمت میبیند. ببینید همیشهی عمر ما قیامت وجود داشته است. همیشه. در تمام لحظات عمرمان ما قیامت را داشتهایم اما نمیدیدیم. در قرآن میفرماید آن کسی که مال یتیم را میخورد الآن دارد آتش میخورد. نه اینکه بعدها آتش خواهد خورد. همین الان دارد آتش میخورد. هر مشکل و گناه دیگر هم همینطور است. انسان هر حرام دیگری هم که بخورد، دارد آتش میخورد. اگر انسان به سوی نامحرم دست دراز کند و دست دهد، دستش را به سوی آتش دراز کرده است. الان فهمیده نمیشود. زمانی که آن پرده را کنار زدند دست میسوزد. این پرده حائلی بود برای سوزش و زمانی که آن را بردارند، دست میسوزد. نه اینکه آن زمان تازه آتشی افروخته میشود. همان زمانی که انسان گناه میکند با آن گناه آتش افروخته میشود و با کار خوب بهشت خلق و ایجاد میشود. ما بهشت و جهنم را خودمان میسازیم. بهشتی که ساخته دست خود ما و ساخته سعی و کوشش ما نباشد اصلا وجود ندارد. جهنم نیز همینطور است. آن را کسی دیگر نمیسازد که برای ما بیاورند. به عنوان مثال در اینجا غذا را برای ما درست میکنند و برایمان میآورند. اما در آنجا ما خودمان با اعمالمان غذا را درست میکنیم. اگر صد گل در سرنوشت خودت کاشتهای صد گل داری و اگر کمتر کاشتهای کمتر خواهی داشت.
در آیه 187 سوره اعراف نیز میفرماید: لا یُجلــّیها لوَقتِهَا إِلا هُو خداوند از قیامت پرده برنمیدارد مگر در وقت خودش و جز خداوند کسی پرده از قیامت برنمیدارد. مرحله اول قیامت برای ما به صورت کشف اتفاق میافتد. هزاران حادثه دیگر هم اتفاق میافتد که آنها به جای خودش است. مثلا در آیه 1 سوره مبارکه حج میفرماید: إِنَّ زَلزَلة السَّاعَةِ شـَیْءٌ عَظیمٌ در مقدمه قیامت زلزلهای روی میدهد که تمام عالم را فرا میگیرد. نه فقط یک نقطه کوچک یا کره زمین بلکه عالم زلزله میشود. خدای متعال عالم را تخریب میکند. در آیه 67 سوره مبارکه زمر میفرماید: ... وَالأرْضُ جَمیعًا قَبْضَتـُهُ یَوْمَ القیامَةِ در روز قیامت زمین در قبضه قدرت الهی است. آسمان هم همینطور است. آسمان نیز در قبضه قدرت الهی است. فرمودهاند مثل کاغذی که لوله کرده باشند و پیچیده باشند. وَالأرْضُ جَمیعًا قَبْضَتـُهُ یَوْمَ القیامَةِ وَالسَّماوَاتُ مَطویَّاتٌ بیَمینِهِ آسمان و زمین به دست قدرت الهی در هم پیچیده شده است. علاوه بر این حوادث، در ما نیز یک حوادثی اتفاق میافتد. ما با این حوادثی که برایمان اتفاق میافتد در قیامت حضور پیدا میکنیم. بنابراین قیامت با حوادثی که در ما اتفاق میافتد آشکار میشود و غیر از حوادثی که در جهان اتفاق میافتد، حوادث مهمی نیز در ما اتفاق میافتد. این مطلب بسیار ممهمی است.
یک مطلب دیگر نیز در قیامت اتفاق میافتد. میفرمایند زمانی که انسان میمیرد تازه از خواب بیدار میشود. این را بارها شنیدهاید. ببینیم در قیامت چه اتفاقاتی میافتد. در آیه 68 سوره مبارکه زمر میفرماید: وَنـُفِخَ فی الصّور فصَعِقَ مَنْ فی السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فی الأرْضِدر صور اول دمیده میشود و همه صاحبان شعور در آسمانها و زمین میمیرند. صَعِقَ به معنای بیهوشی نیز آمده است. إِلا مَنْ شاءَ اللهُ مگر کسانی که خدا بخواهد. یک دستهاند که هیچگاه مرگ به سراغشان نمیآید. همه ما زنده هستیم. این زندگی ما طبیعی است. این زندگی را از زمانی که متولد شدهایم تا روزی که از دنیا میرویم، داریم. این زندگی و حیات طبیعی است. حیات دیگری نیز وجود دارد که شما خودت آن را کسب میکنی. اگر توانستی آن حیات کسب کردنی را بدست آوری، آنگاه به نوعی از زندگی دست یافتهای که هیچگاه مرگ ندارد. این حیاتی است که قرآن کریم از آن با نام حیات طیبه یاد کرده است. انسان در اثر کوشش خودش به حیات طیبه میرسد. این حیات طیبه زندگیای است که خود فرد کسب میکند. نه آن زندگیای که به طور طبیعی داشته است. ببینید تمام حیوانات نیز در حیات طبیعی مانند ما هستند. از زمانی که متولد میشوند یک موجود زندهاند که روی زمین راه میرود. ما هم از زمانی که متولد شدیم یک موجود زندهایم که در این زمین زندگی میکنیم. اما مقصود، این حیات و این زندگی طبیعی نیست. فرق ما با حیوانات این است که آنها نمیتوانند مرتبه بالاتری از حیات را کسب کنند اما ما میتوانیم. اگر کسی به آن حیات طیبه که تنها با زحمت فرد بدست میآید برسد، دیگر نمیمیرد. وَنـُفِخَ فی الصّور فصَعِقَ مَنْ فی السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فی الأرْضِ إِلا مَنْ شاءَ اللهُ همه میمیرند مگر کسانی که خدا میخواهد. آنها کسانی هستند که به حیات کسب کردنی و تحصیل کردنی رسیدهاند. ببنید حادثه نفخ صور یک حادثه بزرگی است. عالم با این نفخ صور به هم میریزد اما انسانی که به حیات طیبه رسیده است، به هم نمیریزد. برای او هیچ حادثهای اتفاق نمیافتد. آرامشی که قبلا داشت، ادامه پیدا میکند. در صورت رسیدن به حیات طیبه شما یک اطمینانی کسب میکنید. ألا بـِذِکرالله تطمَئنّ القــُلوب شما به یک اطمینانی میرسید. این اطمینان را هیچ وقت، هیچ حادثهای خدشهدار نمیکند.
دقت کنید: یک مطلبی عرض میکنم که برای فهم این مطلب خوب است. یک دوستی داشتیم که آدم زرنگی بود. میگفت من همیشه زمانی که میخواهم با کسی بحث کنم قبل از رفتن طوری آماده میشوم که به محض رسیدن، من اولین ضربه را بزنم. یکبار ایشان میخواست برود با یک آقایی صحبت کند که آن آقا شخصیت بزرگی بود. دوست ما گفت همین که رسیدم، او اولین ضربه را زد. حالا میخواهم این مطلب را عرض کنم تا متوجه شوید. یک چنین فردی هیچگاه دستپاچه نمیشود. اگر کسی به آن زندگی و آن اطمینان برسد هیچگاه مضطرب نمیشود. کسانی که کمی سنّشان بیشتر است و زمان بمبارانها و موشکبارانهای تهران بودند، به خاطر دارند که حضرت امام (ره) به اندازهای راحت و آسوده بودند که کنار پنجره مینشستند. کنار پنجره که اگر چیزی منفجر شود، ذره ذره میشود و هر ذرهاش مانند یک گلوله عمل میکند. هیچ حادثهای ایشان را از جا تکان نمیداد و مضطرب نمیکرد. هیچگاه دستپاچه نمیشدند. حادثه قیامت حادثه بسیار بزرگی است. حادثه مرگ نیز بسیار بزرگ است. بزرگترین حادثهای که ما در این دنیا با آن روبه رو میشویم حادثه مرگ است. قبلا خدمتتان گفتهام که پیامبر در معراج ملکی صاحب جاه و جلال بسیار را دیدند که طومار بزرگی در برابرش بود. از حضرت جبرئیل پرسیدند این کیست. ایشان عرض کردند این ملک الموت است و این طومار هم مربوط به کسانی است که باید قبض روح کند. حضرت عزرائیل بعد از سلام و عرض ادب خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله) جریان مرگ را برای ایشان توضیح داد و پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند که حادثه مرگ بسیار بزرگ است. من این مطالب را برای شما عرض میکنم، اما متاسفانه ما جدی نمیگیریم. حضرت جبرئیل خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله) درس پس داد که آقا آن حوادثی که بعد از مرگ است سختتر و بزرگتر است. قرآن کریم از قیامت با نام تامّة کبری و حاقــّة یاد کرده است. حادثه، بسیار بزرگ و کوبنده است. در آیه 187 سوره مبارکه اعراف میفرماید: ثقــُلتْ فی السَّمَاواتِ وَالأرْضِ حادثه قیامت بر آسمان و زمین گران است، چه برسد به انسان کوچک و ضعیف. اما اگر کسی به آن حیاتی که خودش کسب میکند و با زحمت به دست میآید برسد، دیگر هیچ حادثهای او را نمیلرزاند. این خیلی خوب است. إِلا مَنْ شاءَ اللهُ یعنی زمانی که خداوند همه موجودات را میمیراند، آنها نمیمیرند و حادثه قیامت مانند یک نسیمی از کنار آنها عبور میکند. در ادامه آیه 68 سوره مبارکه زمر میفرماید: ثــُمَّ نـُفِخَ فِیهِ اُخرَى دوباره در صور دمیده میشود. صور قبلی، صور اماته بود و این صور احیاء است. همه موجودات زنده میشوند. البته ممکن است این مردن و زنده شدن مانند مردن و زنده شدنهای این دنیا نباشد. در ادامه میفرماید: فإذا هُمْ قیامٌ یَنْظرُونَ حالا همه روی پا میایستند. حرف اول در مورد قیامت این بود که چشم همه باز میشود و عمق عالم را میبینند. در سوره ق فرمودند فبَصَرُکَ الیَوْمَ حَدِیدٌ در قیامت چشمت تیز میشود و تا عمق عالم میرود. در اینجا میفرمایند شخصی که از خواب بیدار شده بود (با مرگ انسان از خواب بیدار میشود) از جایش بلند میشود (با قیامت انسان از جایش بلند میشود). همه کسانی که به قیامت آمدهاند روی پا ایستادهاند. انسان از این بالاتر ندارد.
اگر کسی در اینجا توانسته بود این ایستادن را با آن حیات طیبه تحصیل کند، دیگر هیچ حادثهای برایش حادثه نخواهد بود. در آن صورت قیامت برای آن انسان سهل است. قیامت برای او شادمانی است.
مطلب بعد: در آیه 87 سوره مبارکه نمل میفرماید: کـُلّ أتـَوهُ داخِرینَ حادثه انقدر عظیم است که هرکس میآید، خوار است. در آیه 71 سوره مبارکه مریم میفرماید: وَ إنْ مِنکـُمْ إلـّا واردُها هیچ کس نیست مگر اینکه وارد جهنم میشود. در رابطه با این آیه آمده است که همه وارد جهنم میشوند. بعد خدای متعال یک دسته را نجات میدهد. در ادامه آیه میفرماید: کانَ عَلى رَبِّکَ حَتمًا مَقضیًّا این یک قضای حتمی الهی است. یک قضای حتمی الهی است. این فرض که برای کسی اتفاق نیفتد، وجود ندارد. در آیه بعد میفرماید: ثــُمَّ نُنـَجّی الذینَ اتــّقـَوْا بعد ما یک دسته را نجات میدهیم. کسانی که در دنیا مراقب چشمشان، حرف زدنشان، گوششان بودهاند نجات پیدا میکنند. زیرا مشکلی ندارند که در آنجا گرفتار شوند. بنابراین نجات پیدا میکنند. کسی که مراقب چشم و گوش و زبان و خوراک و پوشاک و... بوده مشکلی ندارد که در آنجا بماند. ثــُمَّ نُنـَجّی الذینَ اتــّقـَوْا ما کسانی را که مراقب خودشان بودهاند نجات میدهیم. در ادامه آیه میفرماید:وَنـَذرُ الظـّالِمینَ فیها جـِثِیّا ظالمان در جهنم میمانند. آنها از شدت عظمت بلای جهنم به زانو درمیآیند. این بحث تمام شد.
حضرت صادق (علیه السلام) خطاب به زُراره میفرمایند: یا زُرارَه إنَّ السَّماء بَکـَت عَلَی الحُسَینِ أربَعینَ صَباح. آسمان چهل صبح بر حضرت حسین (علیه السلام) گریه کرد. بعد همینطور فرمایشات را ادامه میدهند تا اینکه میفرمایند وَ کانَ جَدّی إذا ذکــَرَهُ بَکی حَتــّی تـَملأ عَیناهُ لِحِیَة ممکن است منظور حضرت صادق (علیه السلام) از جد، امام زین العابدین (علیه السلام) یا حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) باشد. میفرماید هرگاه جدّم حضرت حسین (علیه السلام) را یاد میکرد، انقدر گریه میکرد که محاسنش به اشکش خیس میشد. بعد به این قسمت میرسد: وَ ما عَینٌ أحَبّ إلَی اللهِ وَ لا عَبرَهٌ مِن عَین ٍبَکــّت وَ دَمَعَت عـَلیهِ هیچ چشمی و هیچ قطره اشکی نزد خداوند محبوبتر از چشم و اشکی که بر حسین (علیه السلام) گریه میکند، نیست. محبوبترین قطرههای اشک قطرههایی است که بر حضرت حسین (علیه السلام) میریزد. وَ ما مِن باکٍ یَبکیهِ هیچ گریه کنندهای بر آن حضرت گریه نمیکند اِلــّا وَقد وَصَلَ فاطِمَة وَ أسعَدَها عَلیهِ مگر اینکه با حضرت صدیقه (سلام الله علیها) صله و پیوند پیدا میکند. اگر بعدها انسان این پیوند را خراب نکند، قطعا این پیوند انسان را به بهشت میکشاند. این پیوند برای اینکه انسان را به بهشت ببرد کافی است. وَ ما مِن باکٍ یَبکیهِ اِلــّا وَقد وَصَلَ فاطِمَة وَ أسعَدَها عَلیهِ کسی که برای امام حسین (علیه السلام) گریه میکند، به کمک فاطمه زهرا (سلام الله علیها) رفته و با آن حضرت صله کرده است. وَ وَصَلَ رَسُولُ الله و با پیامبر خدا نیز صله کرده و با ایشان پیوند برقرار کرده است.
مطلب بعد: وَ أدّ َِحَقــّنا خاندان پیغمبر بر ما یک حقی دارند. حقّ آنها چیست؟ مَوَدَّة. مودت واجب است. کسی که بر حضرت حسین (علیه السلام) گریه کند، مودت را انجام داده است. این مطلب بسیار بزرگ است. مودت حق واجب خاندان پیغمبر است. هرکس بر حضرت حسین (علیه السلام) گریه کند، حق ما را ادا کرده است. وَ ما مِن عَبدٍ یُحشَر اِلــّا وَ عَیناهُ باکیَة هیچ بندهای محشور نمیشود و به قیامت نمیآید مگر اینکه از شدت خواری گریه میکند. همان قیامتی که عرض کردیم هرکس به آن میآید خوار است. اِلــّا الباکینَ عَلَی جَدّیمگر آنهایی که بر جدّم گریه کردهاند. فَإنـّهُ یُحشَر وَ عَینـَهُ قَریرَة آن فردی که بر حسین (علیه السلام) گریه کرد و این گریه را حفظ کرد و خرابش نکرد زمانی که محشور میشود، چشمش روشن است. وَ البشارَةُ تـَلقاهُ همینطور برایش بشارت میآید. وَالسّرُورُ عَلَی وَجهِهشادمانی در صورتش دیده میشود. وَ الخـَلقُ فی الفـَزَع وَ هُم ءامِنون همه خلق خدا در فزع و ترس و ناراحتیاند، اما اینها در امانند. وَ الخـَلقُ یُعرَضُون همه خلق خدا برای حساب رفتهاند وَ هُم حُدّاثُ الحُسَین اما اینها نشستهاند و با حضرت حسین (علیه السلام) سخن میگویند. انسان با گریه بر حضرت حسین (علیه السلام) با ایشان همنشین میشود. تحتَ العَرش، فی ظِلِّ العَرش وَ لا یَخافون سوءَ الحِسابآنها از سوء حساب نمیترسند. وَ قالَ لهُم اُدخُلِ الجَنَّة به آنها گفته میشوید وارد بهشت شوید. اما دنبال بهشت نمیروند. یَختارُونَ مَجلِسَهُ وَ حَدیثــَهُ مجلس حضرت حسین (علیه السلام) را بر بهشت ترجیح میدهند.
أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین
اول خدای تبارک و تعالی را شکر میکنیم که باز هم فرصت و مهلت داد که انشاء الله دستمان به دامان حضرت حسین (علیه السلام)برسد و به محرم این حضرت وارد شویم.
قدر این نعمت را آن کسی میداند که از این دنیا رفته است. او می فهمد که با یک محرم یا یک دهه از محرم انسان میتواند به همه چیز برسد. درجه پایینش این است که انسان آمرزیده میشود. که این درجه پایین از آسمان و زمین بیشتر و مهمتر است.
یک نکته عرض کنم و انشاءالله شبهای دیگر هم این بحث را ادامه خواهیم داد. دقت کنید: این دهه خاص عزاداری است. من و شما این دهه را خاص عزاداری قرار ندادهایم. ائمه ما این موضوع را مشخص کردهاند. ده روز، دوران عزاداری است. قاعده این است که شما بعد از اینکه مصیبت واقع شد عزاداری کنید. بنابراین ما باید به طور طبیعی از روز عاشورا عزا بگیریم. اما امام صادق (علیه السلام) و حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) و حضرت رضا (علیه السلام) فرمودهاند در این ده روز عزاداری کنید. عزاداری در این ده روز دستور ائمه ما است. از روز اول ماه تا روز دهم. ببینید ما برای هیچ نمونه دیگری دستور عزاداری نداریم. برای حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) که اولین مصیبت است دستور عزاداری نداریم. برای حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) یا حضرت مجتبی (علیه السلام) و سایر ائمه دستور عزاداری نداریم. اگر ما عزاداری میکنیم طبق دستورات کلی، عزاداری میکنیم. دقت کنید: مطابق دستورات کلی که فرمودند شیعیان ما در حزن ما محزونند. خب مسلم است که بیت نبوت در مصیبت حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) عزادار بودهاند. رنجیده خاطر بودهاند. اگر ما آن را عزا میگیریم طبق دستورات کلی است. اما این ده روز دستور خاص است. روی این ده روز دست گذاشتهاند. لذا اهمیتش بیشتر است. البته ما هم عملا بیشتر اهمیت میدهیم و این درست است. مثلا حضرت رضا (علیه السلام) در احوالات حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) میفرمایند پدرم هر روزی که میگذشت و به عاشورا نزدیک میشدیم عزایش بیشتر میشد تا روز عاشورا که دیگر روز بیقراری بود. متاسفانه ما انقدر قوت ایمانی نداریم که آنطور بشویم. اما با همین کارهایی که میکنیم و ظواهری که حفظ میکنیم مثل اینکه لباس سیاه میپوشیم و صبح و ظهر و عصر و شب در مجلس عزا شرکت میکنیم، یک مقداری خودمان را شبیه اماممان میکنیم و از آنها تقلید میکنیم. اما خوب بود که عزادار واقعی باشیم. مثل اینکه یک کسی از ما از دست رفته است. ببینید ما معمولا مثل زمانیکه یک کسی از ما فوت میکند، عزادار نیستیم. لذا مثلا میتوانیم اینجا بنشینیم و حرف گوش دهیم و بعد روضه گوش دهیم و بعد سینه بزنیم و بعد هم تمام که شد میرویم بیرون و دور هم میایستیم و میگوییم و میخندیم. در حالی که عزادار نمیگوید بخندد.
من در خاطر دارم که آن عزادارهای قدیم عزاداریشان بسیار جدیتر از حالا بود. من درخاطرم هست که وقتی یک نفر از بزرگترهای مجلسی که ما میرفتیم، لبخند به لبش آمد من تعجب کردم. چطور میشود که این دارد لبخند میزند؟ چون جداً عزادار بودند. باز مشخص میشود که هنوز تا امامش فاصله دارد. این ده روز انسان باید غصهدار باشد. اگر ما حالا اینطور نیستیم سعی کنیم که خودمان را شبیه کنیم. هرچه بیشتر خودمان را شبیه کنیم بهتر است. اگر بخواهیم بیشتر شبیه باشیم، احتیاج دارد که زحمت بکشیم. انسان باید زحمت بکشد تا شبیه امامش بشود. اگر شما صد در صد شبیه امامت بشوی آنگاه میشوی شیعه. خب شیعه بسیار گران قیمت است. حالا این یک مورد است. فرمودند در حزن ما محزون است. نه اینکه برایش روضه میخوانند تا محزون شود. و در شادی ما شاد است. داستان حزن و شادی بسیار است. مثلا من یک گناه میبینم، اگر امامم بود و این گناه را دیده بود چقدر اوقاتش تلخ میشد؟ آیا اوقات من هم تلخ میشود؟ میگویند این حداقل است. اگر کسی این را هم ندارد ایمانش مشکل دارد. بنابراین دامنه این حزن بیشتر از آن چیزی است که ما فکر میکنیم. امام زمان (علیه السلام) همه چیز را میبینند و همه چیز در منظر ایشان آشکار است و اگر کسی گناه کند بالخصوص اگر از دوستانشان باشد، مثلا اگر آن کسی که در عزای امام حسین (علیه السلام) سیاه میپوشد گناه کند، ایشان واقعا محزون میشوند.
پس ائمه ما به طور خاص روی این دهه دست گذاشتهاند و خودشان هم عمل کردهاند و به ما نشان دادهاند که این ده روز، ده روز عزا است. این یک مطلب.
خب عرض کردیم که عزاداری نشانهی همشکلی ما با امامانمان است. ما با اماممان هم شکلیم و کاملا همراه هستیم. حالا هرکه بتواند این همراهی را بیشتر کند بهتر است.